<<𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞>>
𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞
<<𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞>>
𝐏𝐚𝐫𝐭 10
(ات رو با + این نشون میدم_ تهیونگ با این* جیمین با این ☆سانا~ کوک)
+سلام بیبی(اداشو در میاره) 😂
_آدمت میکنماا😂
+مطمئنی؟
_آره بیبی..
+آهانن خبب چیکار میکردیمم
_چرا میترسی غلط کردم😂
جویا: سلام تهیونگیی جونمم
_سلام..
جویا:هنوز دوستم داری ددی نهه؟ این جنده خانم کیه؟
_(تهیونگ پا میشه موهای جویا رو میکشه) گورتو گم کن از جلوی چشمم اینم کسیه که برعکسه توعه تویه جنده ای بیش نیستی!
+(ات از حرف جویا بغض میکنه)
استاد: خب خب بشینید خانم جویا امروز به ما ملحق شدن لطفا کنار یکی بشینید و یه نفر جدید هم به ما ملحق شدن آقای کوک!
ات ترسیده بود چون بخاطر روانی بودن از دست کوک فرار کرده بود تهیونگ عصبی شده بود! چون مادرش رو کشته بود
پایان فلش بک🤧🤧💔
از زبان تهیونگ: امروز ا/ت باهام سرد بود ولی فقط یه قهر ساده بود داشتم با یه دختره جنده صحبت میکردم که قهر کرد با صدای ا/ت به خودم اومدم
ا/ت: استاد یلحظه میتونم برم بیرون؟
استاد: سریع
تهیونگ: استاد منم میرم
استاد: فک نکنم بهت اجازه داده باشم
تهیونگ: نکنه میخوای اخراج شی.
سریع رفتم دنبال ا/ت تا آشتیش بدم اما کوک رو دیدم کوک یکی از دشمنای منه داشت ا/ت رو اذیت میکرد خون جلو چشمام رو گرفت
تهیونگ: داری چه غلطی میکنی
کوک: به تو ربطی نداره نکنه داره؟
ات: برو تهیونگ فرار کن لطفااا
تهیونگ: ولت نمیکنم پیش این مرتیکه
کوک: پس ولش نمیکنی؟ بنگ (صدای شلیک تفنگ)
خماریی از پارت بعد شرط میزارم🗿🦋
<<𝐝𝐫𝐮𝐧𝐤 𝐰𝐢𝐭𝐡 𝐥𝐨𝐯𝐞>>
𝐏𝐚𝐫𝐭 10
(ات رو با + این نشون میدم_ تهیونگ با این* جیمین با این ☆سانا~ کوک)
+سلام بیبی(اداشو در میاره) 😂
_آدمت میکنماا😂
+مطمئنی؟
_آره بیبی..
+آهانن خبب چیکار میکردیمم
_چرا میترسی غلط کردم😂
جویا: سلام تهیونگیی جونمم
_سلام..
جویا:هنوز دوستم داری ددی نهه؟ این جنده خانم کیه؟
_(تهیونگ پا میشه موهای جویا رو میکشه) گورتو گم کن از جلوی چشمم اینم کسیه که برعکسه توعه تویه جنده ای بیش نیستی!
+(ات از حرف جویا بغض میکنه)
استاد: خب خب بشینید خانم جویا امروز به ما ملحق شدن لطفا کنار یکی بشینید و یه نفر جدید هم به ما ملحق شدن آقای کوک!
ات ترسیده بود چون بخاطر روانی بودن از دست کوک فرار کرده بود تهیونگ عصبی شده بود! چون مادرش رو کشته بود
پایان فلش بک🤧🤧💔
از زبان تهیونگ: امروز ا/ت باهام سرد بود ولی فقط یه قهر ساده بود داشتم با یه دختره جنده صحبت میکردم که قهر کرد با صدای ا/ت به خودم اومدم
ا/ت: استاد یلحظه میتونم برم بیرون؟
استاد: سریع
تهیونگ: استاد منم میرم
استاد: فک نکنم بهت اجازه داده باشم
تهیونگ: نکنه میخوای اخراج شی.
سریع رفتم دنبال ا/ت تا آشتیش بدم اما کوک رو دیدم کوک یکی از دشمنای منه داشت ا/ت رو اذیت میکرد خون جلو چشمام رو گرفت
تهیونگ: داری چه غلطی میکنی
کوک: به تو ربطی نداره نکنه داره؟
ات: برو تهیونگ فرار کن لطفااا
تهیونگ: ولت نمیکنم پیش این مرتیکه
کوک: پس ولش نمیکنی؟ بنگ (صدای شلیک تفنگ)
خماریی از پارت بعد شرط میزارم🗿🦋
۳۸۷
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.